فیلم | با بتخانه نتوان شد برِ دوست
کد خبر: 3899743
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۳
ملکوت آرامش / ۲۷

فیلم | با بتخانه نتوان شد برِ دوست

ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر برجسته ادبیات، در بیست و هفتمین ویژه‌برنامه رمضانی «ملکوت آرامش» حکایتی از عطار درباره دل نسپردن به غیر بیان کرد.

پنجشنبه ****** فیلم | با بتخانه نتوان شد برِ دوستبه گزارش ایکنا، ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر ادبی، در بیست و هفتمین قسمت «ملکوت آرامش» می‌گوید: 

فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب تذکره نقل کرده است که سیدی بود که او را ناصری گفتندی. قصد حج کرد چون به بغداد رسید به دیدار شیخ زمانه رفت و سلام کرد. شیخ پرسید که سید از کجاست؟ گفت: از گیلان. گفت: از فرزندان کیستی؟ گفت: از فرزندان امیرالمؤمنین علی(ع). گفت: پدر تو دو شمشیر می‌زد، یکی با کافران و یکی با نفس. ای سید که از فرزندان اویی، از این دو کدام را فرمایی؟ سید چون این بشنید، بسیار بگریست و پیش آن بزرگ می‌غلطید و می‌گفت: مرا به خدای راهنمای. گفت: این سینه تو حرم خاص خداست تا توانی هیچ نامحرم را در حرم خاص راه مده. 

چه سان خواهی به سوی حق روان شد

دلی پر بت سوی حق چون توان شد

بینداز این همه بت با تو در پوست

که با بتخانه نتوان شد برِ دوست

دل با انواع و اقسام بت آرام و قرار نمی‌گیرد، کسی که در دوردست گرسنگی‌هایش، اغیارند، اگر برسد هم باز آرام و قرار نخواهد گرفت و گرسنگی او فرونخواهد نشست.

مولانا در «فیه ما فیه»، نکته جالبی را با نثر زیبایی نقل کرده است، در واقع این اثر تقریر مواعظ مولاناست و مولانا آن‎ها را بر اریکه وعظ گفته و شاگردان نوشته‌اند و از نظر او گذرانده‌اند. مولانا می‌گوید:

در آدمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صدهزار عالم ملک او شود، نیاساید و آرام نیابد. این خلق به تفصیل در هر پیشه‌ای و صنعتی و منصبی می‌کوشند و تحصیل نجوم و طب و غیرذلک می‌کنند، اینها همه لازم است، اما آرام و قرار نگیرند. زیرا آنچه مقصود نهایی است، باید به دست آید. آخر معشوق را دلارام گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس دل به غیر کی آرام گیرد. این جمله خوشی‌ها چون نردبانیست و چون پایه‌های نردبان جای اقامت و باش نیست، از بهر گذشتن است، خنک او را که زودتر بیدار و واقف گردد، تا راه دراز بر او کوته شود.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha